« دوستت دارم » را

من دلاويزترين شعر جهان يافته ام.»

اين گل سرخ من است!

دامني پر کن از اين گل که دهي هديه به خلق

که بري خانه ي دشمن

که فشاني بر دوست

راز خوشبختي هر کس به پراکندن اوست
 

 
 در این واپسین لحظه های غریب، دلم از هوای تو دم می زند


 

برای دمی با تو بودن دلم، به اجبار حرف از غزل می زند

در این لحظه هایی که در هر نفس، سرود خداحافظی خوانده ای

دل من برای وصال تو باز، نت عشق را یک نفس می زند

روزي از عشق پرسيدم چرا در وجود دختری که عاشقش هستم حلول نمي کني تا عاشقم شود !؟

و عشق پاسخ داد

آخر دلبر تو احساسي فراتر از عشق نسبت به تو دارد که حتي من هم نمي توانم بيانش کنم !!!

رسم عاشقی اين نيست که تک و تنها بسوزی و ديگر نمانی، ... کاش می دانستيم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهميديم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چيست و چقدر است، کاش بيراه نمی رفتيم و می مانديم چون روز اول، عاشق عاشق 

زماني عاشقي وميتوني ادعا کني عشقت واقعيه که رهاش کني...در قفس رو باز کني و بزاري پرنده ي قشنگت پرواز کنه...آزاد،آزاد...بزار اونقدر بره که تو انتهاي آسمون ببينیش...مطمئن باش اگه دلش عاشق باشه وبرگشتني باشه، برميگرده ...اما اگه بر نگشت...بسپرش دست خدا...بذار اونقدر پرواز کنه تا به اون جايي که ميخواد برسه. به همون جايي که دل کوچيکش شاد باشه واحساس سعادت کنه و تو رو تو رويات خوشحال کنه.

اگه براي به دست اوردن كسي داري ميدوي اروم بدو شايد يكي هم براي بدست اوردن

 تو داره ميدوه

وقتی قلبت شکست: خورده هاشو یه گوشه نگه دار.درسته که هیچ وقت مثل اولش

نمیشه اما شاید بتونی تکه های گمشده یه قلب دیگه باشی.

لاك پشت ها هم عاشق میشن ولی تحمل درد عشق براشون راحته چون حداقل عشقشون آروم آروم تركشون میكنه

چه سخته دلتنگ قاصدک بودن ، در جاده ای که هیچ بادی در آن نمی ورزد

کاش دنیا همانند ساعت بود

و من و تو عقربه های آن

تا در هر ساعت یکبار در آغوش هم می زیستیم........ 

دلـــــــتَنـــــگت می شوم...

چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم بـــــــلکه یادت را فـــــراموش

کنم...

تــــــو بگو دلــــــکم

مگر می شـــــــود یـــــک عــــــمر را فراموش کــــــرد؟!

زندگی با عشق به مانند سرابی است که از دور خوش است

ما در سراب عشق نالان افتاده ایم

چه خوش است در سراب عشق تو افتادن

می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟

لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم

چه کسی گفت که عاشق بشو و پنهان کن

تشنه باش و گله از امدن باران کن

به من اطمینان کن....

من که خود گمشده در پیچ و خم تردیدم

حرفی از دل بزن و کار مرا اسان کن

کهنه شد درد سکوت و تو نگفتی سخنی

بشکن این کهنه طلسم و غم ما درمان کن

به من اطمینان کن.....

شعری برای تو گفتم زیبا و غمگین درامد
ازدل برایت سرودم خونین خونین درامد
با یاد چشمت نوشتم گیراترین شعر من شد
یاد لبت اوفتادم شیرین شیرین درامد
دیشب که میرفتی از دل کردم دعایی بیایی
از آبی آسمانها نجوای آمین درامد
این دل که شب تا سحر بود در کار ذکر و مناجات
پیچید در کفر ذلفی بی دین بی دین درامد
میخواستم گل بگویم گل بشنوم گل بکارم

اما ز بیداد پاییز صد دست گلچین درامد
میخواستم شعر خوبی امشب برایت بگویم
نگذاشت این نگذاشت شرمنده ام این درامد