ابرها به آسمان تکیه می کنند ، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر . . .

امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

9 قهرمان
نویسنده : مصطفی تاریخ : یک شنبه 28 تير 1390

 چند سال پیش در جریان بازی های پارالمپیک ( المپیک معلولین ) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر از شرکت کنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.

همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم. آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قادر به دویدن با سرعت نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پارالمپیک شود.

 

ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد. این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد.

هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند، آنها ایستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند.

یکی از آنها که مبتلا به سندروم داون (عقب ماندگی شدید جسمی و روانی) بود، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت: این دردت رو تسکین میده.

سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند.

در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها کف زدند.

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، داستان، ،
:: برچسب‌ها: داستان,

بوسه
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1390

بوسه یعنی وصل جانان وصل عشق

بوسه یعنی یک شدن در درس عشق


 

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

حافظ
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 16 مهر 1390

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز                        برامیدجام لعلت دردی آشامم هنوز



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

نرسیدی
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 16 مهر 1390

به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر

 

که به مویم اثر از برف زمستان من است

 


 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

بوسه
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 28 شهريور 1390

آنقدر بوسیدمش تا خسته شد...
خسته از بوسیدن پیوسته شد...
خواست تا لب بر شکایت وا کند...
لب نهادم بر لبش تا بسته شد...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

بوسه
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1390

 


بوسه مگر چیست؟

فشار دولب این که گنه نیست چه روز و چه شب

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

باران
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 17 شهريور 1390

شیشه ی پنجره را باران شست.

 

از دل من اما ٬

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

 

آسمان سربی رنگ٬

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

 

می پرد مرغ نگاهم تا دور٬

وای ٬باران ٬

باران٬

پر مرغان نگاهم را شست.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

بوسه
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 15 شهريور 1390

بوسه ام را می گذارم پشت در

قهرکردی , قهرکردم , سر به سر

تو بیا , در را تماما باز کن

هر چه میخواهی برایم ناز كن

من غرورم را شکستم , داشتی ؟

آمدم , حالا تو با من آشتی؟



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

غم
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 19 مرداد 1390

خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا..غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

یاس
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 8 مرداد 1390

در حضور خارها هم مي شود يک ياس بود
در هياهوي مترسک ها پر از احساس بود
دست در دست پرنده
بال در بال نسيم
ساقه هاي هرز اين بيشه ها را داس بود
کاش مي شد حرفي از "کاش مي شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

گل امید
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 3 مرداد 1390

گل امید من شکفته در بر من امشب

بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب

مگر نه خاک ره این خرابه باید شد

بیا که کام بگیریم از این جهان خراب



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

عروسک
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 1 مرداد 1390

قلبم

 

از لاله های صحرایی داغدارتر است

آه ای آشنای دیرین

تو ندانستی

تفاوت مرا با عروسک های کوکی خندان.

حالا که زمان رفتن آمده

از خود میپرسی

چرا خنده اش تلخ بود؟؟



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، شعر، ،

ای کاش
نویسنده : مصطفی تاریخ : پنج شنبه 25 بهمن 1389

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد

 


که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته
اشک می ریزد
 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، نوشته، ،

خیال
نویسنده : مصطفی تاریخ : سه شنبه 10 آبان 1390

خانه ی خيالتــ

سقفــ كه نـداشته باشد ،

بـاران ديگر " رحمتــ " نيستــ ؛
...
تمام هستــ و نيستــ را مـي شويد

و مـی سپارد به نـا اهلش . . .



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، نوشته، ،

دوســـتــــ
نویسنده : مصطفی تاریخ : سه شنبه 10 آبان 1390
گفتم چرا هر موقع من شاد هستم، همه با من میخندن،

ولی وقتی غمگینم كسی با من نمیگرید؟

گفت خنده را برای جمع آوری دوست

و غـــم را برای انتخاب بهترین دوســـــتــــــ آفریدم...
 
دوست دارم
 


:: موضوعات مرتبط: متفرقه، نوشته، ،


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بوسه یعنی.... مي باشد.